جلسه مشترکی بین فرماندهان سپاه وارتش برای تصویب یکی از عملیات ها
برگزار شد.مهدی با لباس بسیجی ردیف آخر نشسته بود.ابتدا چندنفراز ارتش
که سرهنگ بودند روی کالک صحبت کردند.آنها پس ازکلی جروبحث به این
نتیجه رسیدند امکان عملیات درآن منطقه وجود ندارد.دراین رابطه خیلی صحبت
کردند.درتمام این مدت مهدی فقط گوش کرد وحرف نزد.
نظر همه که در مورد منطقه عملیات قطعی شد مهدی بلند شد.آمدجلو وگفت:
«من می تونم نظر بدم؟»
یکی از سرهنگها گفت:ببخشید شما؟.جواب داد:
«مهدی زین الدین هستم.فرمانده لشکر17علی ابن ابی طالب.»
اسم لشکر17که آمد سرهنگ کمی خودش را جمع کرد.آن موقع لشکر17 برای
خودش اسم و رسمی به هم زده بود.حتی خود عراق هم از این لشکر حساب
می برد.اورفت سمت نقشه یک نقطه را مشخص کرد وگفت:
«اگر این محور رو بچرخونین مشکل حل میشه.»
این کار انجام شد وعملیات هم نتیجه داد.
شهید مهدی زین الدین
منبع:کتاب یاران ناب9